کد مطلب:161836 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

قابل توجه روضه خوانان
صورت آن، چنان كه در كتاب دارالسلام نقل كردیم این است كه:

سید فاضلی از معتبرین روضه خوانان، شبی در خواب دید كه گویا قیامت برپا شده و خلق در نهایت وحشت و حیرت، و هر كس به حال خود مشغول. و ملائكه ایشان را می رانند به سوی حساب؛ و با هر تنی دو موكل بود. و من چون این داهیه را دیدم در اندیشه عاقبت خود كه با این بزرگی امر به كجا خواهد كشید. در این حال دو نفر از آن جماعت مرا امر نمودند به حضور در محضر خاتم النبین صلی الله علیه و آله و سلم؛ چون مآل كار خطرناك بود، مسامحه كردم. قهرا مرا كشاندند یكی در پیش، دیگری در عقب و من در وسط. هراسان و ترسناك سیر می كردیم كه دیدم عماری بسیار بزرگی بر دوش جماعتی از طرف راست می روند. با الهام الهی دانستم كه در آن عماری سیده زنان عالم است صلوات الله علیها. و چون به عماری نزدیك شدم، فرصت را غنیمت دانسته از دست موكلان فرار و خود را به زیر عماری رساندم. آن را قلعه ای محكم و محل منیعی دیدم كه پیش از من جمعی از گناهكاران به آنجا پناه برده بودند. و موكلین را دیدم از عماری دور، و قدرت بر نزدیك شدن به عماری را ندارند و به همان اندازه دوری با ما سیر می كنند و به اشاره التماس كردند برگردیم، قبول نكردیم. آنگاه به اشاره ما را تهدید كردند؛ چون تكیه گاه خود را محكم دیدیم، ما نیز ایشان را تهدید می كردیم. و با همین قوت قلب سیر می كردیم كه ناگاه رسولی از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و به آن معظمه از جانب آن جناب گفت: كه جمعی از گناهكاران امت، به تو پناه آورده اند، ایشان را روانه كن كه به حساب ایشان برسیم. پس آن مخدره اشاره فرمود كه موكلان از هر طرف رسیدند و ما را به موقف حساب كشاندند. در آنجا منبری دیدیم بسیار بلند كه پلهای زیادی داشت و سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم بر بالای آن نشسته و امیرالمؤمنین علیه السلام بر پله اول آن ایستاده و مشغول است به رسیدن حساب خلایق؛ و آنها در پیش روی آن حضرت صف كشیده. چون نوبت حساب به من رسید، مرا مخاطب كرد و به نحو سرزنش و توبیخ


فرمود: چرا ذلت فرزندم حسین را خواندی و او را به مذلت و خواری نسبت دادی! پس در جواب متحیر شدم و جز انكار چاره ندیدم پس منكر شدم كه نخواندم. پس دیدم دردی به بازویم رسید گویا میخ آهنی در آن فرو رفته. ملتفت شدم به طرف خود، مردی را دیدم كه در كفش طوماری است، آن را به من داد، گشودم، دیدم صورت مجالس من در آن بود و در هر جا، و هر وقت و هر چه خوانده بودم در آن ثبت شده بود و از آن جمله همان فقره كه از من سؤال كردند. پس حیله دیگر به خاطرم آمد. گفتم: مجلسی رحمه الله آن را در جلد دهم «بحار» ذكر كرده. پس به یكی از خدام حاضرین فرمود: برو از مجلسی آن كتاب را بگیر. پس ملتفت شدم دیدم از طرف راست منبر، صفوف بسیار است كه اول آن جنب منبر و آخر آن خدای داند كه به كجا منتهی می شود و هر عالمی مؤلفاتش در پیش رویش گذاشته. شخص اول در صف اول، مرحوم مجلسی است. چون رسول حضرت، پیغام را به او رساند، در میان كتب آن كتاب را برداشت به او داد، گرفت، آورد، اشاره فرمود، به من دهد. گرفتم و در بحر تحیر فرو رفتم؛ زیرا كه غرض از آن حیله و افتراء، خلاصی از آن مهلكه بود. پس پاره ای اوراق آن را بیهوده به هم زدم در آن حال حیله دیگر به خاطر آمد، پس گفتم: آن را در مقتل حاج ملاهادی برغانی دیدم. باز به خادمی فرمود: برو به او بگو، كتاب را بیاورد و رفت، و گفت. در صف ششم یا هفتم، شخص ششم یا هفتم حاجی مذكور بود. كتاب را خود برداشت و آورد. پش امر فرمود آن فقره را در آن كتاب پیدا كنم. دوباره خوف برگشت و مضطرب شدم و راه چاره از هر طرف بسته شد. بیهوده مشغول برگرداندن اوراق بودم با قلب هراسان. تا آن كه می گوید: چون از خواب بیدار شده، جماعتی از اهل صنف خود را جمع كرد و آنچه در خواب دیده بود نقل نمود و گفت: اما من پس در خود قوه اقامه شروط روضه خوانی را نمی بینم آن را ترك می كنم. و هر كه مرا تصدیق می كند، سزاوار است او نیز دست از آن بكشد. با آن كه سالیانه، مبالغ خطیری از این راه به او می رسد؛ از آن چشم پوشده و دست از


روضه خوانی كشید. [1] .


[1] البته همواره خوابهائي كه نقل مي شود و در مجالس و محافل ذكر مي گردد، در جهت ترغيب به نقل سخنان بي اساس است. و افراد معترض را با نقل چنين خوابهايي مجاب كرده و مي كنند! ولي به هر صورت خواب نمي تواند مجوز براي عملي باشد كه طبق نصوص مسلم ما حرام است و هيچ صاحب عقل و درايتي نمي پذيرد كه اينهمه روايت و سخنان علماء در جهت حفظ امانت و نقل صحيح و ملاحظه اين مطلب كه مبادا نسبت ناروائي به معصوم داده شود را، با نقل چند خواب و رويا به كناري نهاده و تمامي حدود را در هم شكنيم و به هر كسي اجازه دهيم بدون داشتن صلاحيت هر آنچه خواست به معصوم نسبت دهد و خود را شايسته مقامي بداند كه علماء بزرگ پس از ساليان دراز تحصيل و تهذيب و پس از كسب اجازه از مشايخ خود به اين كار مبادرت مي ورزيدند. و اگر پس از اين همانند گذشته بزرگان بر اين عمل ناشايست اعتراض نكنند و بانيان مجالس از دعوت افراد بي پروا و بي صلاحيت و كاسبكاران به نام اهل بيت عليهم السلام امتناع نورزند و اين سنت سيئه همچنان ادامه يابد، همه در برابر آن مسؤل بوده و در اين زشتكاري سهيم خواهيم بود!!.